استفاده از علم عصبشناسی برای حفظ آرامش، زمانی که تحت فشار قرار دارید
حجم گسترده تبادلات تجاری، فشارهای روحی و برخورد با افراد مختلف خواسته و ناخواسته اغلب کارمندان را در هر جایگاهی به خود مشغول کرده است. در این میان، منابع انسانی سازمان به هر طریقی سعی میکنند تا با روشهای مختلف از میزان انواع تنشها و بحرانهای کاری بکاهند. اساسا حفظ آرامش و تسلط در محیط کار و دوری جستن از فشارها و جریانهای ناخوشایند، نوعی مهارت ارتباطی است.
اما به راستی در عصر ارتباطات و پویایی و تداوم در محیط کسبوکار، چگونه میتوان در برابر تنشهای روحی و برخورد با افراد مختلف خونسرد و آرام بود؟
توانایی حفظ آرامش در هنگام وقوع یک بحران، یک صفت شخصیتی نیست، بلکه مهارتی است که میتوان ظرف چند دقیقه فرا گرفت. در این میان رهبران و مدیران برجسته اغلب قادر هستند که در شرایط پرتنش و بحرانی، آرامش خود را حفظ کنند. باور سنتی چنین بیان میدارد که توانایی حفظ آرامش یک ویژگی شخصیتی محسوب میشود که اغلبِ ما از آن بیبهره هستیم.
با این حال علم عصبشناسی به تازگی نشان داده است که حفظ آرامش، زمانی که تحت فشار هستید، یک صفت ذاتی نیست، بلکه مهارتی است که هرکس میتواند آن را فرا گیرد.
این کار بدین طریق صورت میپذیرد:
1. داشتن درک بیوشیمی.
واکنش جنگ و گریز (Fight-or-Flight Response) یک واکنش فیزیولوژیک است که جانداران در پاسخ به ادراکاتشان نسبت به موقعیتهای خطرناک، حمله، و یا در اقدام برای نجات خود نشان میدهند. باقی ماندن در حالت "جنگی یا گریزی" دقیقاً عکس حفظ آرامش است، واکنشی فیزیولوژیکی که در پاسخ به یک واقعه، حمله، و یا تهدیدِ درک شدهِ، برای حفظ بقا رخ میدهد.
این واکنش زمانی شروع میشود که دو بخش از مغز شما به نام آمیگدال، موقعیتی را بهعنوان یک تهدید در نظر میگیرد. این برداشت باعث میشود که مغز شما هرمونهایی را ترشح کند که به سیستم عصبی شما فرمان میدهد تا بدنتان را برای یک اقدام شدید آماده سازد. نفستان کوتاهتر میشود، عضلات بدنتان از خون پر میشود، بینایی محیطیتان از بین میرود و غیره.
واکنش جنگ و گریز متناسب با محیط کاری و شرایط کسبوکار نیست، و فضا را آلوده به تنش های غیرسازنده میکند. در مواجهه با شرایط بحرانی و تنشهای محیطی، بدن هیجانزده به مغز فرمان میدهد که "بله، این یک تهدید واقعی است!"
در این حالت، تغییرات بسیار بالا هستند. در صورت عدم درک بیوشیمی ممکن است از ترس در جای خود خشک شویم، (همانند آهویی در جلوی چراغهای یک اتومبیل در حال حرکت)، یا ممکن است برای رها شدن از فشاری که رویمان هست، حرفی احمقانه بزنیم، و یا کاری اشتباه انجام دهیم. اما چگونه می توان این حلقه بازخورد منفی را قطع کرد؟
2. اسب سرکش احساسات را با نامگذاری و شناسایی آنها مهار کنیم
برای آرام کردن خود و حفظ آرامشمان، میبایست این حلقهی بازخورد را قطع کنیم.
همانگونه که پیشتر توضیح دادیم، واکنش جنگ و گریز در آمیگدال شروع میشود؛ و به "تصمیمات جسورانه" و اغلب نابخردانه منجر میشود. اطلاعاتی که جنبه هیجانی دارند ازآمیگدال میگذرند، بهعلاوه آمیگدال نقش اصلی را در شروع پاسخ به ترس و یا تنش دارد. بهطور مثال آمیگدال در مغز انسان بهصورت خودکار از بعضی ویژگیهای چهره برای تصمیمگیریِ خیلی سریع و بدون تعقل در رابطه با بی خطر بودن بودن و قابل اعتماد بودن افراد استفاده میکند.
محققان نوروساینس اکنون دریافتهاند که اگر نام یا تعبیر مثبتی را برای احساساتی که در یک زمان مشخص تجربه میکنیم، اختصاص دهیم، میتوانیم واکنشهای جنگ و گریز و سیگنالهای منفی آن را در آمیگدال مغز خود کاهش دهیم. اغلب افراد پس از یک رویداد نامطلوب خود را ناراحت مینامند،اما این ناراحتی میتواند حالات عاطفی متفاوتی مثل غضب، رنجش خاطر، یاس، احساس شرم و گناه، اندوه ،... را در برگیرد و این در حالی است که خود فرد از نوع احساس خود آگاه نیست. جان پرتلت، پیشگام در استفاده از علم عصبشناسی در آموزش رهبری می گوید: بر روی احساسات خود تمرکز کنید و به آنها برچسب بزنید (آنها را نام گذاری کنید) این امر ممکن است در آرام نگه داشتن آمیگدال مفید واقع شود، به شما اجازه دهد تا از حالت جنگی و گریزی خارج شوید و با آزاد کردن انرژی به شما اجازه میدهد تا به جای نگرانی در مورد موضوعی که در دست دارید، در مورد آن موضوع بتوانید واضح تر بیاندیشید.
شناسایی و نام گذاری احساسات یکی از مهمترین عناصر خود آگاهی و بلوغ عاطفی و پیش شرط اساسی برقراری ارتباطات سازنده است. افراد دارای هوش عاطفی بالا توانایی مهار احساسات را داشته و میتوانند آن را به خدمت خود درآورند.
3. سرعت نفس کشیدن خود را کاهش دهیم.
حال که شما بخش "ذهنی/ مغزی" حلقهی بازخورد را قطع میکنید، بخش "بدنی/فیزیکی" حلقه نیز با تنفس آرام و عمیق رفع میشود. هیچ کتابی در زمینه تمرکز حواس و آرامش یافت نمیشود که در آن از مزایای تنفس صحیح گفته نشده باشد.
در هنگام دم از 1 تا 10 بشمارید، سپس در هنگام بازدم اینکار را انجام دهید.این عمیق نفس کشیدن، اکسیژن بیشتری به ریهها و سپس به جریان خونتان میرساند ، که دقیقاً برعکس اتفاقی است که در زمان واکنش جنگی و گریزی رخ میدهد. شما با تنفس صحیح به مغزتان و بدنتان میگویید که دیگر نیازی نیست تا شدت واکنش جنگی یا گریزی را افزایش دهی.
بر اساس یافتههای استر استرنبرگ، پزشک و محقق در مؤسسهی ملی بهداشت و روان، تنفس آهسته و عمیق، واکنش جنگی یا گریزی را خنثی میکند.
4. احساسات خود را بازتعریف کنیم
در این مرحله نیروی محرکِ هیجانی که واکنش جنگی یا گریزی را خلق میکند را از بین میبریم.
به لیستی که در مرحلهی 2 شناسایی کردهاید، رجوع کنید و برای آنها نامهای دیگری تعیین کنید که بیشتر مثبت باشند تا منفی. بهعنوان مثال:
ترس= پیشگیری
ناامیدی/سرخوردگی= اشتیاق/ آرزو
دلهره و نگرانی= اهمیت دادن
بیم و هراس= احتیاط
گیج و عصبی= هیجان زده
احساس خطر= کنجکاوی
هنگامی که احساساتمان را با تعابیر مثبت بازتعریف میکنیم، در این لحظه به بخش قابل کنترل مغزمان نفوذ کرده و به این وسیله بخش آمیگدال مغز را متقاعد میکنیم که این یک موقعیت جنگی یا گریزی نیست، اما در عوض، موقعیتی است که میبایست در آن "آگاه و مراقب ماند"، یا حتی موقعیتی که میبایست "عقب نشست و لذت برد".
اگر به نفس کشیدن آرام و عمیق ادامه دهید، مادامی که این نامگذاری مجدد احساسات را در ذهنتان حفظ کردهاید، متوجه سرعت ضربان قلبتان میشوید. میفهمید که به تدریج به حالت عادی خود باز میگردد. شما به آرامش دست یافتهاید.
در حالی که این روش به تمرین کمی نیاز دارد، ولی ارزش امتحان کردن را دارد. چراکه این مهارت هم شما را رهبر مؤثرتری میکند و هم به طور گستردهای توانایی شما در لذت بردن از فراز و نشیب طبیعیِ در محل کار را افزایش میدهد.
سبز باشید