وبسایت شخصی پرویز درگی معلم بازاریابی

وقتی در محل کار احساس گیر افتادن می کنید چه کاری باید انجام دهید؟ 18 فروردین
admin لایک 0 دیدگاه

وقتی در محل کار احساس گیر افتادن می کنید چه کاری باید انجام دهید؟

خلاصه.

همه ما گاهی اوقات احساس می کنیم گیر افتاده ایم و نمی توانیم بر موانع در مواجهه با چالش های به ظاهر حل نشدنی غلبه کنیم. در چنین لحظاتی، مردم معمولاً تمایل دارند به شیوه‌هایی فکر کنند و رفتار کنند که به گیر کردن آنها کمک می‌کند. آن‌ها ممکن است ایده‌های جدید را بدون اینکه فرصتی به آنها بدهند قضاوت یا رد کنند، فرضیاتی را مطرح کنند که احتمالات نزدیک است، یا از اشتباه کردن واهمه داشته باشند تا کامل به نظر برسند. در اینجا برخی از تغییرات ذهنی و رفتاری وجود دارد که افراد می توانند برای افزایش شانس خود برای گیر نکردن و دستیابی به موفقیت ایجاد کنند.

بدبین درونی خود را ساکت کنید: در حالی که وقتی نیاز به ارزیابی جوانب مثبت و منفی یک فرآیند، رویکرد یا راه حل دارید، یک چشم انتقادی می تواند دارایی ارزشمندی باشد، در مراحل اولیه کشف احتمالات جدید، می تواند خلاقیت را نیز از بین ببرد. ناباوری را به حالت تعلیق درآورید و هر چیزی را ممکن فرض کنید، فضا را برای شکل گیری و جوانه زدن ایده ها باز کنید. چه کسی می داند؟ یک ایده "بد" در صورت فرصت می تواند به یک ایده عالی تبدیل شود.

همه چیز را دور بریزید: وقتی در مورد یک موضوع خاص اطلاعات زیادی دارید، فکر شما می تواند سفت و سخت شود. شما ممکن است برای احتمالات جدید آماده نباشید و حتی متوجه نشوید که چه زمانی فرضیاتی می‌کنید یا به عقایدی که مانع شما می‌شوند، چسبیده‌اید. در عوض، همه چیز را از بین ببرید. یک قدم به عقب بردارید و ببینید آیا دیدگاه گسترده تری وجود دارد که در نظر نمی گیرید یا اینکه رویکرد متفاوت ممکن است ارزش بیشتری ایجاد کند.

واقعی باشید: تلاش برای بی نقص بودن یا بی نقص به نظر رسیدن، اگر منجر به ترس از شکست شود یا مانع از امتحان چیزهای جدید شود، می تواند مانعی برای تغییر معنادار باشد. برای تمرین واقعی بودن از این طریق، دفعه بعد که اشتباه کردید، یا همه چیز آنطور که انتظار داشتید پیش نمی‌رود، مدتی را به تفکر در مورد آنچه آموخته‌اید یا به دست آورده‌اید و اینکه چگونه می‌تواند شما را به موفقیت نزدیک‌تر کند اختصاص دهید.

آیا تا به حال احساس کرده اید گیر کرده اید؟ شاید شما این اولین شغل را انتخاب کردید زیرا احساس می کردید برای شما مناسب است، اما شش ماه بعد، واقعیت روی زمین متفاوت است و شما نگران این هستید که یک استعفا در رزومه خود چگونه به نظر می رسد. شاید تیم شما در تلاش برای حل یک مشکل چالش برانگیز باشد، اما یک راه حل قابل اجرا فراتر از محدودیت های شما است. شاید شما در مورد دنبال کردن یک فرصت شغلی جدید آرزو دارید، اما مطمئن نیستید که امنیت شغل فعلی را ترک کنید. یا شاید بارها و بارها سعی کرده اید عادت جدیدی را اتخاذ کنید، اما به روش های قدیمی خود بازگردید.

صرف نظر از اینکه چالش خاص شما چیست، برای دستیابی به موفقیت باید از این گیر افتادن خلاص شوید..

پیشرفت چیست؟

با شنیدن کلمه "دستیابی به موفقیت"، ممکن است به نوآوری های برنده جایزه نوبل و اکتشافات شگفت انگیز فکر کنید. طبق تعریف، یک پیشرفت بینش جدیدی ارائه می دهد یا بر مانعی برای پیشرفت بعدی غلبه می کند.

اما دستیابی به موفقیت فقط مختص مخترعان و دانشمندان نیست. این برای هر کسی است که می‌خواهد از «اینجا» به «آنجا» برسد، اما نتوانسته است از موانع سر راه خود بگذرد - هر کسی که برای رشد، تغییر یا حل خلاقانه‌تر مشکلات در زندگی حرفه‌ای یا شخصی خود تلاش می‌کند.

ما دهه‌ها را صرف انجام تحقیقات و کار با رهبران و تیم‌هایی کرده‌ایم که با چالش‌های ظاهراً غیرقابل حلی روبرو هستند. در طول کارمان، مشاهده کرده‌ایم که مردم اغلب تمایل دارند به روش‌هایی فکر کنند و رفتار کنند که به ماندن آنها کمک می‌کند، نه اینکه پیشرفت کنند. چند رفتار رایج عبارتند از:

  • قضاوت و رد ایده های جدید بدون دادن فرصتی برای توسعه و تکامل.
  • فرضیات و شکست در به چالش کشیدن عقایدی که مانع درنظر گرفتن احتمالات می شوند.
  • آنقدر نگران پرهیز از اشتباه و بی نقص ظاهر شدن هستند که از ترس شکست، حاضر به امتحان چیزهای جدید نیستند.

بر اساس کارمان با مشتریان، ما برخی از تغییرات ذهنی و رفتاری را شناسایی کرده‌ایم که افراد می‌توانند برای افزایش شانس خود برای رها شدن و دستیابی به موفقیت ایجاد کنند.

از قضاوت کردن خود دست بردارید و شروع به ساکت کردن درون بدیبینانه خود کنید

آخرین باری که شنیدید کسی (یا خودتان) گفت: "این کار نمی کند." ما حدس می زنیم که آنقدرها قدیمی نبود. ما در کارمان دیده‌ایم که وقتی ایده‌های جدید به مردم ارائه می‌شود، غیرمعمول نیست که این واکنش تند را داشته باشند. در واقع، برخی از افراد به خود می بالند که می توانند ایرادات احتمالی در هر ایده یا پیشنهادی را تشخیص دهند.

اگر شما از آن دسته افرادی هستید که از پیدا کردن اشتباه لذت می‌برند، می‌تواند برای شما مفید باشد که تغییری ایجاد کنید. در حالی که وقتی نیاز به ارزیابی جوانب مثبت و منفی یک فرآیند، رویکرد یا راه حل دارید، یک چشم انتقادی می تواند دارایی ارزشمندی باشد، اما در مراحل اولیه کشف احتمالات جدید، می تواند خلاقیت را نیز از بین ببرد. این امر به ویژه در صورتی صادق است که انتقاد به جای سازنده، خصمانه باشد. بدتر از آن، اگر این قضاوت در مورد خودتان اعمال شود (شاید اغلب فکر می کنید "ایده های من به اندازه کافی خوب نیستند برای به اشتراک گذاشتن")، می تواند شما را از مشارکت بالقوه ارزشمند باز دارد.

ساکت کردن بدبین درونی یعنی تعلیق ناباوری و فرض هر چیزی ممکن است، و فضا را برای شکل گیری و جوانه زدن ایده ها باز می کند. چه کسی می داند؟ یک ایده "بد" در صورت فرصت می تواند به یک ایده عالی تبدیل شود.

دفعه بعد که در یک جلسه طوفان فکری قرار گرفتید و وسوسه شدید که به مشکلات اشاره کنید، ایده ها را از بین ببرید یا پیشنهادات خود را متوقف کنید، مکث کنید و در نظر بگیرید که اگر بخواهید گسترش دهید، کاوش کنید، چه اتفاقی می افتد. اشتراک ریسک چیزی که هنوز به طور کامل مفهوم سازی نشده است. به جای گفتن "این کار نمی کند"، سعی کنید بگویید: "من هنوز مطمئن نیستم که این ایده کار کند، بیایید یک دقیقه آن را بررسی کنیم و ببینیم به کجا می رسد."

وقتی وسوسه می شوید که به آنچه می دانید تکیه کنید، همه چیز را کنار بگذارید

ما اغلب با رهبران بسیار باتجربه ای کار می کنیم که عمیقاً در مورد زمینه های خود آگاه هستند. تخصص آنها بدون شک به موفقیت آنها کمک می کند، اما ما همچنین دید بسته خاصی را مشاهده کرده ایم که می تواند ناشی از متخصص بودن باشد - اثری که به عنوان جزم گرایی کسب شده، شناخته می شود. هنگامی که ادراک از تخصص، بسته شدن فکر، برای افزایش شناخت را افزایش می دهد.

وقتی فردی درباره یک موضوع خاص اطلاعات زیادی داشته باشد، تفکر او می تواند سفت و سخت شود. آنها ممکن است به روی احتمالات جدید باز نباشند و حتی ممکن است تشخیص ندهند که چه زمانی پیش فرض هایی می گویند یا به عقایدی که آنها را عقب می اندازند چسبیده اند. حتی در مراحل اولیه حرفه خود، زمانی که هنوز در حال توسعه تخصص خود هستید، این احتمال وجود دارد که چیزهایی که می دانید مانع از کشف چیزهایی شود که می توانید کشف کنید. به عنوان مثال، ممکن است به یک زبان برنامه نویسی خاص تسلط داشته باشید و احساس کنید که بهترین زبان برای استفاده در بیشتر موقعیت ها است. یا ممکن است تجربه خاصی از کار با یک محصول خاص داشته باشید و احساس کنید همه چیز را در مورد آن      می دانید.

اگر مشکل سختی برای حل کردن دارید، خواه مشکلی باشد که تیم شما روی آن کار می کند یا چالشی مربوط به حرفه شما، همه چیز را کنار بگذارید. آنچه را که فکر می‌کنید می‌دانید کنار بگذارید، فرضیات خود را زیر سوال ببرید و ذهنیت مبتدی را اتخاذ کنید. با کنجکاو شدن و پرسیدن سوالات بیشتر از خود و دیگران می توانید این کار را انجام دهید. چرا همه چیز به همین شکل است؟ چگونه می توانند متفاوت باشند؟ چه فرضیاتی ممکن است داشته باشم؟ چه چیزی را می توانستم از دست بدهم؟

برای مثال، فرض کنید که تیم شما در حال بررسی نحوه افزایش فروش محصولی است که در وب سایت شرکت شما ارائه شده است. شما احساس خوبی دارید زیرا این چیزی است که کاملاً در مورد آن آگاه هستید. ممکن است وسوسه شوید که با فهرست کردن همه چیزهایی که قبلاً در مورد محصول، مشتریان و ترافیک سایت می‌دانید، مشارکت کنید. اما با چیزهایی که می دانید می تواند شما را به سمتی هدایت کند که طرز فکر شما را در مورد موضوع محدود کند شروع می کنید. در عوض، یک قدم به عقب بردارید و ببینید آیا دیدگاه گسترده تری وجود دارد که در نظر ندارید، یا اینکه آیا رویکرد متفاوت ممکن است ارزش بیشتری ایجاد کند.

ممکن است با پرسیدن سوالاتی از این قبیل شروع کنید: «چرا افزایش فروش این محصول هدف ماست؟ آیا این بهترین هدف برای ماست؟ اگر در عوض، روی محصول دیگری تمرکز کنیم، چه؟ یا یک معیار جایگزین، مانند سود به ازای فروش؟ یا چیزی کاملاً متفاوت مانند تجربه مشتری؟ آیا این ارزشمندترین استفاده از تلاش ماست؟ ما در نهایت می خواهیم چه کار کنیم و چرا؟»

اگر متوجه شدید که عالی بازی می کنید، واقع بین باشید و ایده آل گرا نباشید.

آیا تا به حال اشتباه کرده اید؟ حتی پرسیدن این سوال ممکن است کمی احمقانه به نظر برسد - هیچ یک از ما هرگز کسی را ندیده ایم که بتواند نه بگوید، آیا شما؟ و با این حال، بارها و بارها دیده‌ایم که رهبران و تیم‌هایشان در اعتراف به اشتباهات خود یا ریسک‌هایی که ممکن است به شکست ختم شود تردید دارند. بیشتر اوقات، آنها سعی می کنند طوری به نظر برسند که گویی کامل هستند. اما در واقعیت، اگر می‌خواهید نوآوری کنید، تغییر دهید یا رشد کنید، شکست اغلب بخشی از فرآیند است. شما معمولاً باید یک چیز را امتحان کنید، و سپس چیز دیگری را امتحان کنید، که قبل از اینکه در نهایت یک رویکرد امیدوارکننده را شناسایی کنید، کار نمی کند.

ما متوجه شدیم که تلاش برای بی نقص بودن یا به نظر رسیدن، اگر منجر به ترس از شکست شود یا شما را از امتحان کردن چیزهای جدید باز دارد، می تواند مانعی برای تغییر معنادار باشد. شاید شما علاقه مند به دنبال کردن یک ترفیع باشید، اما تردید دارید، زیرا می ترسید در صورت رد شدن، همه بدانند. یا شاید بخواهید فرصتی را برای ارائه به مشتری درخواست کنید، اما نگران هستید که آن را خراب کنید. یا احتمالاً فکر می‌کنید که ممکن است راه‌حلی عالی برای یک مشکل داشته باشید، اما می‌ترسید که این راه‌حل نشان دهد که شما به‌عنوان یک تازه‌کار چقدر نمی‌دانید. اگر معتقدید طبیعی است که انسان اشتباه کند، پس بدانید که ا طرد شدن، خراب کردن چیزی، یا فاش کردن اینکه چقدر نمی دانید، باعث شکست شما        نمی شود، بلکه فقط نشان می دهد که شما یک انسان هستید.

برای تمرین واقعی بودن از این طریق، دفعه بعد که اشتباه کردید، یا همه چیز آنطور که انتظار داشتید پیش نمی‌رود، مدتی را به تفکر در مورد آنچه آموخته‌اید یا به دست آورده‌اید و اینکه چگونه می‌تواند شما را به موفقیت نزدیک‌تر کند اختصاص دهید. . حتی حرکت در مسیر اشتباه یا قدم زدن در یک بن بست می تواند ارزشمند باشد زیرا اکنون یک چیز را می دانید که کار نمی کند و می توانید انرژی خود را صرف چیزی کنید که ممکن است.

هنگامی که به درس های آموخته شده خود رسیدید، آنها را با شخص دیگری به اشتراک بگذارید و شاید از او راهنمایی بخواهید یا درس های آموخته شده خود را پس از انجام اشتباه به اشتراک بگذارید. این نوع اشتراک گذاری بین هم تیمی ها می تواند به عادی سازی ریسک کردن و کم نقص بودن کمک کند، در حالی که به افراد کمک می کند تا یکدیگر را به عنوان انسان بشناسند و اعتماد ایجاد کنند.

. . .

همه ما گاهی گیر می‌افتیم، و در حالی که احساس می‌کنیم نیروهای خارجی فشار می‌آورند تا شما را در آنجا نگه دارند، ممکن است رفتارهای شما مقصر باشد. با نگاهی دقیق و خوب به اینکه چقدر قضاوت می کنید، تکیه بر چیزهایی که می دانید یا بی نقص بازی می کنید، خود را رها کنید. و سپس خود را به چالش بکشید تا رویکرد خود را تغییر دهید. شما فقط ممکن است متوجه شوید که یک پیشرفت در دسترس شماست.

 

منبع: hbr Kim Christfort, Suzanne Vickberg

ترجمه شده در واحد نوآوری و بهبود TMB

درباره وبلاگ
من نوشتن را دوست دارم هر روز می نویسم .با بنیان گذاری TMBA و زیر مجموعه های آن شامل : آموزشگاه بازارسازان،شرکت نوربیز، کانون تبلیغاتی ضمیر بازار، مجله بازار یاب بازارساز، مجله TMBA، انتشارت بازاریابی، فروشگاه کتاب، دپارتمان مشاوره، دپارتمان تحقیقات بازاریابی و... سعی کرده ام با همراهی همکارن صمیمی در نهایت توان در خدمتگزاری به جامعه کار و کسب ایران بکوشم.